جدول جو
جدول جو

معنی گرم مزاج - جستجوی لغت در جدول جو

گرم مزاج
(گَ مِ)
شدیدالغضب. تندخوی. عصبانی: رجل ٌ مابوت، مرد گرم مزاج. (منتهی الارب) ، دارای طبع گرم، مقابل سردمزاج. محرور: مردم گرم مزاج را بخوردن این شراب باآب و گلاب ممزوج کنند. (نوروزنامه). شرابی که نه تیره بود و نه تنک... مردمان گرم مزاج را زیان دارد. (نوروزنامه). و مردم گرم مزاج را زکام و نزله کمتر از آن افتد که مردم سردمزاج را. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
گرم مزاج
تند خوی، عصبانی، دارای طبع گرم
تصویری از گرم مزاج
تصویر گرم مزاج
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گَ مِ)
تندخویی. عصبانیت. عصبی مزاج بودن: او را بسته پیش سلطان اعظم بردند و گفت سیدی چون می بینی خویشتن را و در دل سلطان بود که او را هلاک کند. او را از سر تهور و مزاج گرمی گفت خویشتن راچنان می بینم که حسین بن علی را. سلطان از آن سخن در طیره شد، فرمود تا سرش برداشتند. (تاریخ طبرستان)
لغت نامه دهخدا
(نَ مِ)
ملایم. متواضع. منقاد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تُ مِ)
شرور و محیل و فریب دهنده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تُ / تُ رُ مِ)
گستاخ و ترشخو و سخت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
طمعکار وبخیل و لئیم. (ناظم الاطباء) ، شوم پی
لغت نامه دهخدا
(هََ مِ)
هم طبع. هم خاصیت:
سنت اهل عشق خواهی داشت
درد را هم مزاج مرهم دان.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از گرم مزاجی
تصویر گرم مزاجی
تند خویی عصبانیت، دارای طبع حار بودن
فرهنگ لغت هوشیار